• رنج باغبــان
  • جدل در ملکوت
  • دهقــــان نـــامه
  • گــــدا نــــامه
  • حماسه ظلمت شکن
  • حمــاسه خاوران
  • حماسـه هیزم شکن
  • لالــه های قافلانکوه
  • امیـــر کبیـــر
  • خـــادم نـــادم
  • چنین گفت بودا
  • آلبرت شوایتزر
  • کلیات بسیج خلخالی

در باب حماسه هیزم شکن

بسیج خلخالی خالق اثر معروف حماسه هیزم شکن است

در سال 1345 این کتاب به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل معرفی می گردد به دلیل اینکه کتاب به زبان فارسی نوشته شده بود در کمیته نوبل مورد بررسی قرار نگرفت ولی دانشگاه تهران که یک مرجع مهم علمی بود این اثر را مستحق دریافت این جایزه دانسته است.

 

استاد عبدالله باقری (فرزانه ‏پور) متولد 1292 در تهران است و یکی از اساتید بنام هنر تذهیب ایران زمین است که تذهیب اثر معروف حماسه هیزم شکن از شاهکارهای او محسوب میشود .

 

استاد محمد تجویدى متولد سال ۱۳۰۳ در تهران، فرزند محمدهادى تجویدى، استاد نقاشى هنرهاى زیبا و از شاگردان کمال ‏الملک نقاش بزرگ قاجار بود.

محمد تجویدى حدود صد و بیست جلد کتاب از دیوان‏ هاى شعراى ایران همچون سعدى، حافظ، بابا طاهر عریان، فردوسى و دیگران را به تصویر کشیده است.

تجویدى تصاویر کتاب حماسه ‏ى هیزم ‏شکن اثر بسیج خلخالى را بهترین اثر خود مى ‏انگارد.

حاضرین در سایت

ما 5 مهمان آنلاین داریم
مدح تو مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
شنبه, 31 تیر 1391 ساعت 19:19

مدح تو


من يكی آسيمه طفل بی زبان!

چون گشايم بر مديح تو زبان!

رودكی كو تا كه گيرد جنگ را

جاودانی سازد اين آهنگ را!

بوی جوی موليان را سر كند

در خراسان باده در ساغر كند

وصف رويت زيب دفترها كند

عالمی را زآن پُر از غوغا كند

تا برقص آرد نفوس مرده را

عِزّ و استغنا ز خاطر بُرده را

انوری كو تا كشد تيغ زبان!

تا بَرد اوج سُخن بر آسمان

عنصری گو تا مَديحتها كند

قفل درهای سُخن را واكند

كو «منوچهری» حنابند خزان

آن يگانه چيره صبّاغ رزان

اوستاد رستۀ عصّارها

پاد زهر عقرب جّرارها

آنكه جسم شمع را جان داده است

موم را احساس انسان داده است

آن بهين رَزبان تاكستان عشق

نخل بند گلشن و بستان عشق

آن ترازو دار قرص مهر و ماه

غفلت نظارگان را عذرخواه

كو معزّی آن امير شاعران

نغزگوی و نكته‌سنج و نكته دان

آنكه پيمانش رسد بر گوش جان

بامدادان با درای كاروان

آری، آری، وصف كانون سُخن

باشد اندر حّد استادان فن

ما در اين ميدان ز پا افتاده‌ايم

اختيار خويش از كف داده‌ايم

عاشقيم و مفلسيم و دل شده

عندليب گُنگ محوِ گل شده

آنچه ميگوئيم اندر وصف دوست

كلمه‌ای از صد كتاب حسن اوست

ما كجا و آن ديار فضل و فن

مهدجنبانِ ابوالقاسم حسن

عالمان شاگرد استادان تو

لقمه چين و ريزه خوار خوان تو

كودك دِه كوره‌هايت در نجوم

مات كرده عقل يَل‌ های علوم

جمله دانشگاهيان عصر برق

هست در افكار دانايانت غرق

قرن‌ها زين پيشتر علّامه‌هات

عالمان قرن‌ها را كرده مات

خاورانا تا ابد آباد زی!

شاد زی، خوش‌كام‌ زی، آزاد  زی

آخرین بروز رسانی در شنبه, 28 بهمن 1391 ساعت 20:02