اثر پارتی
گر پسر دائی من بود رئیس الوزرا
یا پسر عمّۀ من بود یکی از وزرا
یا پسر خالۀ من بود یکی از وکلا
یا که همسایۀ من بود یکی از روسا
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
قد عرجونی من سرو سهی بالا بود
نام اکنونی من موتمن الوالا بود
. . . . . .
کار امروزی من غیر فن حالا بود
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
لقبم حضرت سردار مذبذب میشد
به جنابی لقبم پاک مجنّب میشد
به عجائب سخنم خوب معجّب میشد
ملکاتم به دنائب مدنب میشد
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
خر من تند تر از باد صبا می پیمود
اسب من تن بتن مرغ هوا می پیمود
بز من بهتر از آهوی خطا می پیمود
سگ من به ز الاغ فضلا می پیمود
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
رونتگن دربر من دم ز هنر چون میزد؟
یا گوتامبرگ دم از چاپ و اثر چون میزد؟
یا گالیله سخن از گردش افلاک و زمین میزد!
یا ارشمید دم از اهرم و بر چون میزد؟
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه هیاهو و چه غوغا که بپا می کردم؟
پیل اندر نظرم جلوۀ زنبور نداشت
اختراعات ادیسن بر من نور نداشت
رستم و سام نریمان بر من زور نداشت
بتهوون در بر من نغمه به تنبور نداشت
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم؟
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم؟
قصب الجیب مرا شیخ بهائی می برد
خردۀ خوان مرا حاتم طائی میخورد
مدح و اوصاف مرا میر و همائی میگفت
کشف احوال مرا پیر عمائی میگفت
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
خود من مصدر ده امر مهمی سر کار
پسرم بد به میدان هنر یکه سوار
بستگان و کس و کارم همه میر و سر کار
بانوان حرمم میمنه و میسره دار
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
به فصاحت بر من سعدی و سحبان خجل
به بلاغت بر من حافظ و حسان خجل
به طبابت بر من رازی و لقمان خجل
به بداهت بر من شاعر شروان خجل
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
دوستانم بسر میز ادارات همه
مشکل جملۀ شان وا به اشارات همه
. . . . . .
دشمنانم بری از شهر و عمارات همه
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
چوب اندر کف من گاه چون ثعبان میشد
گاه چون چشمه خورشید درخشان میشد
گاه چون پتک و گهی کنده و سندان میشد
گاه چون ترکه و قالی سلیمان میشد
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
گاه با او سر نمرود دو تا میکردم
گاه او را بکف خویش عصا میکردم
گه بفرعون از او معجزه ها میکردم
گاه تریاق و گهی سم و دوا میکرد.
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
گاه در پشت تریبون سخنران بودم
گاه سر بازرس ابهر و زنجان بودم
گاه در کوکبۀ فضل سخندان بودم
گه نمایندۀ دربار سمنگان بودم
تو چه دانی که من آنوقت چه ها می کردم
چه مقامات و چه عنوان که بپا می کردم
|