• رنج باغبــان
  • جدل در ملکوت
  • دهقــــان نـــامه
  • گــــدا نــــامه
  • حماسه ظلمت شکن
  • حمــاسه خاوران
  • حماسـه هیزم شکن
  • لالــه های قافلانکوه
  • امیـــر کبیـــر
  • خـــادم نـــادم
  • چنین گفت بودا
  • آلبرت شوایتزر
  • کلیات بسیج خلخالی

در باب حماسه هیزم شکن

بسیج خلخالی خالق اثر معروف حماسه هیزم شکن است

در سال 1345 این کتاب به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل معرفی می گردد به دلیل اینکه کتاب به زبان فارسی نوشته شده بود در کمیته نوبل مورد بررسی قرار نگرفت ولی دانشگاه تهران که یک مرجع مهم علمی بود این اثر را مستحق دریافت این جایزه دانسته است.

 

استاد عبدالله باقری (فرزانه ‏پور) متولد 1292 در تهران است و یکی از اساتید بنام هنر تذهیب ایران زمین است که تذهیب اثر معروف حماسه هیزم شکن از شاهکارهای او محسوب میشود .

 

استاد محمد تجویدى متولد سال ۱۳۰۳ در تهران، فرزند محمدهادى تجویدى، استاد نقاشى هنرهاى زیبا و از شاگردان کمال ‏الملک نقاش بزرگ قاجار بود.

محمد تجویدى حدود صد و بیست جلد کتاب از دیوان‏ هاى شعراى ایران همچون سعدى، حافظ، بابا طاهر عریان، فردوسى و دیگران را به تصویر کشیده است.

تجویدى تصاویر کتاب حماسه ‏ى هیزم ‏شکن اثر بسیج خلخالى را بهترین اثر خود مى ‏انگارد.

حاضرین در سایت

ما 6 مهمان آنلاین داریم
مکابره مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
چهارشنبه, 16 اسفند 1391 ساعت 06:49

مکابره


بگو چوپان سرکش ! حال چونست ؟!

دل عالم ز اجحاف تو خونست

بگو چوپان چه حاجت داری  از ما؟

ز تو بیداد گر حاجات ! حاشا

بگو چوپان چه باشد کیفر تو !؟

بزیر تیغ خون پالا سر تو

بگو مطلب چه داری ! خواه از ما !؟

تنت خواهم فراز نخل خرما !

امان خواهی ز ما ! ای پست جاهل !

چه دارد مار جز زهر هلاهل !

بدل بیم از عذاب ما نداری !؟

شرابی کو بدینسان خوشگواری !

بگو با « مازیار » عهد تو چونست !

دل ما هر دو ز افشین غرق خونست

چرا از جیش ما کشتی هزاران

بگو چندین هزاران سر ز ماران

بگو زندیق ! تو آتش پرستی ؟!

در آتش به چو تو دژخیم مستی !

کنونهم نام تو آنجا شبانست !

شبانی پیشۀ آزادگانست !

بگو کافر ! بکیش زردهشتی !؟

بسی کافر به از تو بدکنشتی !

چرا خارج شدی از دین اسلام !

کجا اسلام و چون تو غول بدنام !

بگو داری دگر سودا چه بر سر !

بدل هر لحظه یک الله اکبر !

نیازت چیست از درگاه سرمد !

رضای خاطر آل  محمّد (ص)

بگو این خرمی دینی، چه دین است ؟!

همان احکام قرآن مبین است

جبین نه ! توبه کن ! بر گرد ایران !

حکومت کن ! من و خدمت به دیوان !؟

خلیفه مست ، مست از میگساری

شکسته کاسه های بردباری

دو کف بر هم زد و آمد غلامی

جوانی پیل زور و تیره فامی

بگو جلّاد ما آید به محضر

بیک ضربت ازین کافر زند سر

بجلّاد قوی تن داد فرمان

که باید مثله گردد جسم چوپان

بیک ضربت یکی دستش جدا شد

چنان دان پشه از کوهی سوا شد

بدستی دیگر از خون شست رخسار

مبادا چون زریر آید بدیدار

فرستاد فرقش تا خراسان

بسامرا تنش بالای ایوان

هلا رو ترک نافرزانگی کن

علاج دشمنان خانگی کن

پس از چندی سر سردار چالوس

به نیرنگ همان عیّار سالوس

به تیغ کین جلّادان بریدند

تنش را همچو کرکس ها دریدند

کنار نعش بابک، جای دادند

عذاب سخت جان فرسای دادند