بر مزار جنگجو
آسمانا بر مزار جنگجو باران مبار
باغبانا از برای گور ظالم گل مکار
تا بروید خار فطرتهایشان بر گورشان
تا نگرید شمع روی مدفن بی نورشان
گل سزاوار مزار صلح جویان است و بس
بر مزار جنگجو نبود روا جز خار و خس
بر مزار جنگجو باید نهال جهل کاشت
بیرق ظلمانی ظلم و شقاوت برفراشت
روی سنگ قبرشان این جمله را باید نوشت
« این مزار تیرۀ اهریمن است و بدکنشت»
پیکر دژخیم مرگ و جهل و ویرانی و فقر
با خطوط تیره روی سنگشان سازند نقر
آسمانا آفتابت را متابان بر زمین
گر که از جور و ستمکاری دلی گردد غمین
ای دریغ از روشنائیهای قرص ماه نو
چشمک قندیل های خیمه و خرگاه تو
گرکه باشد محفل آرای جنایت خانه ای
مسلخ مرگ و قتال و محبس ویرانه ای
جام زرّ برده دارانش لبالب اشک و خون
حکمران قلب و روح و جانشان جنگ و جنون
ای برافرازندۀ نه گنبد نیلوفری
وی برافروزندۀ قندیل ماه و مشتری
ای بری از لغزش و تبعیض تقدیرات تو
مطلق از هر حبّ و بغض و قهر و عدوان ذات تو
ایکه هستی را بنور مهر روشن کرده ای
خاطر آزادگانرا همچو گلشن کرده ای
ای یگانه داور قانون گذار بی زوال
وی قوانینت سراسر لطف محض و اعتدال
باری اندر موجهای مهر در هر صبحدم
بر قلوب ساکنان خاک نور صلح دم
تا طبایع در لطافت همچو گل خندان شود
تا فضای زندگی زیباتر از بستان شود
شستشو ده مغزها را از غبارها
وز روانها پاک کن آلایش نیزارها
خشم و عصیانرا بجانها همچو یخها آب کن
زان نهال مهر و الفت را بدل سیراب کن
تا بجای خارهای شوره زار کینه ها
بشکفد نوغنچه های عاطفت در سینه ها
تا بخشکد اینچنین اهریمنی اندیشه ها
زشتکاریهای شوم این جنایت پیشه ها
مادران، باری شما در قلب فرزندان خود
نونهالان غنوده در بر دامان خود
نور انصاف و عدالت پیشگی مأوا دهید
در تن و جان و روانشان صلح جوئی ها دهید
گاه لالائی سرود انس و الفت سر دهید
جان کودک را بنور معرفت زیور دهید
باری اندر شیر دادن یادی از یزدان کنید
شیر خود شیرین بشیرین کامی انسان کنید
هر ستمگر روزگاری شیر خواری بوده است
کودک بی دست و پای نی سواری بوده است
مادری از موجهای تندخوئیهای خود
یا ز شیر پر شرنگ فتنه جوئیهای خود
کرده در خونش عجین تیر و تفنگ انداختن
پرچم کین و عناد و انتقام افراختن
میل لذّت بردن از آزار افراد بشر
طبع خونخواری بمانند درنده جانور
آنکه در تاریخ تعدادی از انسان کشته است
نوجوانانرا بخون سرخشان آغشته است
بیگمان در بطن مادر یا که در صلب پدر
کینه جوئیها نهاده در رگ و جانش اثر
|