• رنج باغبــان
  • جدل در ملکوت
  • دهقــــان نـــامه
  • گــــدا نــــامه
  • حماسه ظلمت شکن
  • حمــاسه خاوران
  • حماسـه هیزم شکن
  • لالــه های قافلانکوه
  • امیـــر کبیـــر
  • خـــادم نـــادم
  • چنین گفت بودا
  • آلبرت شوایتزر
  • کلیات بسیج خلخالی

در باب حماسه هیزم شکن

بسیج خلخالی خالق اثر معروف حماسه هیزم شکن است

در سال 1345 این کتاب به عنوان نامزد جایزه ادبی نوبل معرفی می گردد به دلیل اینکه کتاب به زبان فارسی نوشته شده بود در کمیته نوبل مورد بررسی قرار نگرفت ولی دانشگاه تهران که یک مرجع مهم علمی بود این اثر را مستحق دریافت این جایزه دانسته است.

 

استاد عبدالله باقری (فرزانه ‏پور) متولد 1292 در تهران است و یکی از اساتید بنام هنر تذهیب ایران زمین است که تذهیب اثر معروف حماسه هیزم شکن از شاهکارهای او محسوب میشود .

 

استاد محمد تجویدى متولد سال ۱۳۰۳ در تهران، فرزند محمدهادى تجویدى، استاد نقاشى هنرهاى زیبا و از شاگردان کمال ‏الملک نقاش بزرگ قاجار بود.

محمد تجویدى حدود صد و بیست جلد کتاب از دیوان‏ هاى شعراى ایران همچون سعدى، حافظ، بابا طاهر عریان، فردوسى و دیگران را به تصویر کشیده است.

تجویدى تصاویر کتاب حماسه ‏ى هیزم ‏شکن اثر بسیج خلخالى را بهترین اثر خود مى ‏انگارد.

حاضرین در سایت

ما 3 مهمان آنلاین داریم
خانه حماسۀ ظلمت شکن چیست انسان
چیست انسان مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
یکشنبه, 15 اردیبهشت 1392 ساعت 04:54

 

چیست انسان


در کتابی خواندم از قول ارسطوی حکیم

در قیاس خلق ها گوینده حیوانیم ما

ای دریغ از این معلم وی عجب زین داوری

در مغاک دیو تن مستوره جانیم ما

حکم با این قاطعیّت خود خلاف حکمت است

بر چنین فرزانگی ها مات و حیرانیم ما

در وجود کوچک هر آدمی یک عالمی است

بجر مواجیم و در یک قطره پنهانیم ما

فرق های آدم از حیوان نه تنها نطق اوست

صاحب جان و روان و عقل و وجدانیم ما

چارپا از بدو خلقت پای بند آخور است

عازم اعماق ارض و اوج کیهانیم ما

شیرها در بیشه مسجونند و گوران در کویر

کارفرمای حمار و بعل و سرحانیم ما

«خضر» و «حاتم» گو که برچینند خوان آب و نان

کرد خوان دیو تن ناخوانده مهمانیم ما

باز فطرت بال تا اقصای همّت میکشد

بیضۀ عنقا و زیر بال جغدانیم ما

هان مپنداری که مرداریم در مرداب تن

نوح اقیانوس بی پایان عرفانیم ما

آن زمان نازل تر از دامیم و وحشی تر ز دد

کز دواج علم و ایمان عور و عریانیم ما

این نه قول کس که استادش فلاطون گفته اند

پرتو اشراق فیض ذات منّانیم ما

وصله ها را جامه شوی تربیت صابون زده

بینی ار آلوده یا پاکیزه دامانیم ما

در بسیط کفر و ظلمت در بساط شرک و ظلم

شیخ بی جا میزند پی ضد انسانیم ما

تا چه لعبت سازد از ما دست پیر تربیت

«شهد»و «حنظل»«خار» و گل مس یا طلا آنیم ما

گوهر فطرت نهان در لابلای خاک و خل

تربیت معدن شناس و خود چنان کانیم ما

چون کند تا با محیط و تربیت ذات و سرشت

ز امتزاج آن سه نامیزان و میزانیم ما

تا که غواصی کند در عمق دریای وجود

داند آیا پر ز گوهرهای غلطانیم ما

تربیت در چارسوق خیر و شر و نیک و بد

آمر و فرمانروا مجریّ فرمانیم ما

گر براه شر بدراند بخوان بل هم اضلّ

ور نه به نیکی مظهر پاکی و احسانیم ما

گر به لغزشگاه غفلت بی نوا و دردمند

ور به وادی های حکمت به ز لقمانیم ما

تا چه اوبارند سقایم درین مشک تهی

گر نه آب زندگی بر باد انبانیم ما

نقش استاد ازل زیبا و نغز و دلکش است

از معلم پرس علت گر نه شایانیم ما

جهل اگر فرمانروا یوسف نهان در قعر چاه

علم اگر پرتو فشاند ماه کنعانیم ما

سعدیا داروی پیر تربیت فاسد شده

دست بر دامان عیسی زن که نالانیم ما

تربیت ضعف وراثت را کند جبران اگر

طالب اصلاح خویش و فکر جبرانیم ما

ای صبا از ما بگو بر مرشد مشائیان

تا نپنداری عبث گهواره جنبانیم ما

تا معلم کیست، قانون چیست، آموزش کدام

آن سه هر انگیزه ای بخشد به ما، آنیم ما

گر که اسکندر بود قانونگذار و حکمران

تشنه بر خون همچو ببر تیز دندانیم ما

ور که تائیس است الگوی کمال تربیت

مست تر از اژدها و غول و دیوانیم ما

ور به قانون تو ره پوئیم از روی یقین

خود به تنهائی نه حیوان بل که شیطانیم ما