حُبّ عالم
جان عالم پُر زحُبّ آدم است
در تلاش خیر و صلح عالم است
بهر ابناء بشر غم خوارگی است
نز پی ویرانی و آوارگی است
فارغالتحصیل دانشگاهها
هادیان اند، ار که بر گمراهها
وای اگر خود رَه به گمراهی بَرند
گام در وادی خودخواهی نهند
کو ثمر از هرچه بیش آموختن
جُز بنای دودمانها سوختن
ماتمکدِهها
درس نیشابوریان صلح و صفاست
آنچه در تاریخ عالم کیمیاست
رهبران را غیر از این رَه راه کو
راه عاری از هزاران چاه کو
غیر طی این طریقت کو طریق
جُز طریق جنگ و عصیان و حریق
کی بتاریخ جهان زور و سِلاح
بر جهان بخشیده عمران و فلاح
با وجود اینهمه دانشکده
این جهان از چیست چون ماتمکده
با وجود صد هزاران اوستاد
در جهان قحطی مهر است و وداد
با وجود آنهمه دانشسرا!
از چه انسان کرده سِیرِ قهقرا!
پا نهاده یک طرف تا فرق ماه
یک طرف با سروران تا قَعرِ چاه
کو دَمی خود داری از کشتار و جنگ
لحظهای در صلح امکان درنگ
کُو دَمی رحمت به افریقائیان
از سوی گنجور اِمریکائیان
کو غَریو شیر وجدان بَشر
از مُرّوت وز فتوّت کو اَثر
دانشی کان موجب حرمان شود
باعث بدبختی انسان شود
دانش ار جانکاه و دل فرسوده باد
این چنین مرگ آفرین نابود باد
باد نابود آن چنان دانشکده
کان جهان خواهد چنان ماتم کده
|