قصّه های مادر چاپ
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
یکشنبه, 14 آبان 1391 ساعت 18:35

 

قصّه های مادر

 

قصّه ها میگفت شب ها مادر هیزم شکن

تا که فرزندش بیاساید دمی از رنج تن

از دلیریهای مردان دلیر و پهلوان

وز شگفتیهای عزم قهرمانان جهان

از غزلهای "سلیمان" نبّی و از " سبا"

وز " صلیب" حضرت "عیسی" و "اعجاز" "ردا"

قصّۀ قربانی "عیسی" برای مجرمان

داستان مریم و حوریّان بدگمان

سرگذشت راندن "حوّا" و آدم از بهشت

قصّۀ "هاروت" و "ماروت" و صفات خوب و زشت

ناروائیهای بی دینان شهر "ناصره"

اتهّامات غرض ورزان بمام باکره

از صعود جسم فرزند خدا نزد پدر

وز فداکاریّ پولوس نبی گاه خطر

کودک هیزم شکن از اوّل شب تا سحر

ظاهراٌ با مادرش بُد باطناٌ جای دگر

ظاهراٌ بر قصّه های مادرش میداد گوش

باطناٌ بودش گروگان جای دیگر گوش و هوش