ساقی قانون
ساقی قانون بجام برده ها غم ریخته
بر سر این بی پناهان خاک ماتم ریخته
روزگارِ مرگبار و شب عذاب بیکران
حکم قانون اینچنین جاریست بهر بردگان
آنچه رنج و محنت و سختی نصیب این گروه
این گروه از حیات و زندگانی در ستوه
برده داران طبق قانون در مجامع محترم
حکمشان هر جا روان چون رهزنان محتشم
شب درون دخمه های تیره در رنج و عذاب
مرغ و ماهی خفته راحت برده ها محروم خواب
حلقۀ زنجیر نُقل بزم شام تارشان
نالۀ مرغ سحر یا نای نی غمخوارشان
این شکاف هولناک و این تضاد خوفناک
بین یک ملّت چه دارد عاقبت غیر از هلاک
|