|
چهارشنبه, 14 تیر 1391 ساعت 19:05 |
|
باغ عالم
باغ عالم که چنین زرد و ملال انگیز است نوبهارانش خزان دیده تر از پائیز است
خار خونریزتر از تیغ کج چنگیز است جام لاله ز شرنگ خم دی لبریز است
* * *
نرگس و نسترنش زرد و پریشان شده است غنچه چون جن زده اطفال پریشان شده است
بلبلان بسته زبان سربگریبان شده است لاله پژمرده، گل افسرده و بیجان شده است
* * *
جویباران چمن پر شده از خون جگر چشمه ساران دَمَن موج زن از اشک بصر
بسکه نالیده پی جستن حق مرغ سحر گوش هفتاد و دو ملت ز فغانش شده کر
* * *
تا که بوده ستم و جور و تطاول دیده غارت و حمله و عصیان و چپاول دیده
دمبدم بر سر خود بانگ قراول دیده شب و هر روز چپاول ز یساول دیده
* * *
آن زده چاک گریبانش که از آن منی من چو بلقیسم و تو عشق سلیمان منی
زیر پا لِه کنمت ار نه به فرمان منی داغ بر پا نهمت گر نه به پیمان منی
|
آخرین بروز رسانی در شنبه, 18 آذر 1391 ساعت 07:39 |