خوابِ زن
نازنینم، تخم چشمم، عزتّم دختر دردانۀ با عفتّم
درد و غمهایت الهی بر سرم ای سراپا نازنین گل پیکرم
خواب خوش فرجام مادر گوش کن شهدِ این خوش ماجرا را نوش کن
خواب دیدم دوش خوابی بس عجیب کز تو ای امیدِ دل نتوان نهیفت
خواب دیدم طالعت در برج ثور کرده روشن هر طرف نزدیک و دور
کز شگفتی سر ز پا نشناختم وز خوشی خود را بکُلّی باختم
خواب دیدم در لباس نوعروس چشمهایت میدرخشد چون خروس
دختران گلها نثارت میکنند مثل گلزار بهارت میکنند
شاد و خرّم در میان لالهزار میخرامی مثل طاووس بهار
آنچنان شادی، نمیگنجی به پوست مرد و زن حیران آن روی نکوست
همسری داری که در عقل و کمال در همه عالم ندارد یک هِمال
در کمال و در جمال و در ادب مات و حیران مانده مردم در عجب
هیکل مردانهاش مانند کوه با شهامت، پر صلابت، پرشکوه
چشمهایش آنچنان گیراستی کآفت چشمان هر زیباستی
احتشام الدّوله از حشتمش هم حکیمالسلطنه از حکمتش
از خجالت سر بزیرافکندهاند او امیر و دیگران چون بندهاند
عزتالّدوله ز خواب مادرش شد ز جان و دل ز شادی باورش
بوسه زد از روی مادر از سُرور مهد علیا غرّه در اوج غرور
گفت بر این خواب خوش تعبیر چیست یک معبّر حیف کاندر کاخ نیست
مهد علیا گفت این زیبا صنم حُسن تعبیر چنین خوابی منم
آنکه دیدم رخت دامادی بِبَر بر مقامات صدارت مفتخر
نیست او را یک شبیهی جُز امیر در عمل بُرنا و در تدبیر پیر
حُسن تعبیر ار شود رؤیای من خوش بحال دختر زیبای من
خواهر شاه و زنِ اوّل وزیر هان که دیده این شکوه بینظیر
ای خدا تعبیر کن خواب مرا شاد گردان قلب بیتاب مرا
|