سپاه صلح چاپ
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
پنجشنبه, 15 تیر 1391 ساعت 06:14

سپاه  صلح


ترا گفته بودند فرمان خان

فراز آمده بر تو از آسمان

کسانی که از بطن غم  زاده اند

ترا درس بر سر زدن داده اند

تو فرزند خورشید رخشنده ای

بهین بندۀ حیّ بخشنده ای

خدا خو، خدا جو، جوانمرد و راد

بشر از تو سرزنده و کام شاد

به پا خیز از خواب مرگ ای پسر

به دو چشم بینا به هستی نگر

نکو بنگر ای جان که خود کیستی

که بهر چه در بندگی زیستی

ازیرا که در کنج زندان جهل

نه خوردی به جز  شیر پستان جهل

ز بس بر تو خواندند دیوان مرگ

نمرده  شدی جان به قربان مرگ

کلیله ترا گفت تو روبهی

به باید بر دمنه زانو نهی

چو حدّ تو هم حدّ خرگوش شد

وجودت زیادت فراموش شد

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 02 بهمن 1391 ساعت 06:38