|
پنجشنبه, 15 تیر 1391 ساعت 22:28 |
|
سرو وجدان
هر آن گوش بر حکم وجدان کند ترازوی اندیشه میزان کند
به ملک وجودش نماند فساد تبهکاری و کین و حقد و عناد
به یک دید بیند گل و خار را خود و غیر و هم یار و اغیار را
بپرسیم از رهروان راه را پر از نور سازیم این چاه را
بهر سینهای دل سرای خداست به بیتالمقدس ستم چون سزاست
توانی به قندیل دل نور نِه نه بر روزنش سنگ چون گور نِه
بدان گوش تا رام سازی دلی نه افزون کنی بند بر مشکلی
خود او چند روز دگر جان دهد تو مستان که خود جان به جانان دهد
توانی اگر زندهکن مرده را فنا گشتهای سیل غم برده را
به زخم جگرها بنه مرهمی مگر نی تو از دودۀ آدمی
چرا میستانی ز تن جان بده توان و رمق توشه و نان بده
|
آخرین بروز رسانی در چهارشنبه, 04 اردیبهشت 1392 ساعت 17:07 |