قلعۀ غولها چاپ
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
شنبه, 17 تیر 1391 ساعت 00:35

قلعۀ غولها

 

تاریخ نعره می زند از دور دورها

از سینه های له شده در قعر گورها

از لوح خاطرات پدرها به پورها

از بندها و سلسله ها ظلم و زورها

در قلعه های غول ز فسق و فجورها

غولان شاخدار

دیوان کاخ دار

تاریخ نعره می زند اندر خیال ها

از قتل عام ها و پیاپی جدال ها

از صولت و دلاوری پور زال ها

از قامت کمان شده چون ذال و دال ها

تاراج گنجها و تباهی مال ها

در گیر و دارها

در ایلغارها

از گنده مردها که کماندار بوده اند

غبغب ورم نموده و پروار بوده اند

گردن کش و سرآمد و سردار بوده اند

چابک سوار توسن رهوار بوده اند

بر دوش های نسل گران بار بوده اند

سالار های مست

سردار های پست

تاریخ ماجرای حیات گذشته هاست

ستخوان به زیر کوه جنایت شکسته هاست

هر بند جان ز تیغ ستم بر گسسته هاست

از جهل دل به دانش حکام بسته هاست

در سنگلاخ آبلۀ پای خسته هاست

افسانه ای دراز

از حشر کبک و باز

تاریخ موج می زند از لجّه های خون

از چشمه های جهل و بد آموزی و جنون

وز لابلای سینۀ پر کینۀ قرون

از شرحه شرحه سینۀ این زال پر فسون

از سیلی جبابره بر گونۀ زبون

میراث عصرهاست

حرّاج قصرهاست

اینست حاصل بشر از روزگارها

گشت و گذار آدمیان در هزارها

از حشر و نشر و غائله ها گیر و دارها

مجموعۀ خصائص انسان غارها

میراث باز مانده بر آموزگارها

مجموعه ای سیاه

دیباچۀ گناه

مجموعه ای که پایۀ فرهنگ عالم است

الگوی کار آتی اولاد آدم است

از این ودیعه تحفه به آیندگان غم است

جنگ و جنون و شیون و اندوه و ماتم است

ز آینده، آنچه در روح مجّسم است

از سوز سینه ها

گودال کینه ها

آخرین بروز رسانی در دوشنبه, 23 بهمن 1391 ساعت 06:56