از خاک تا افلاک چاپ
مشاهده در قالب PDF چاپ فرستادن به ایمیل
جمعه, 14 مهر 1391 ساعت 19:12

از خاک تا افلاک

 

طالع کن ای ظلمت شکن خورشید های خاک را

تا خاک گل باران کند منظومۀ افلاک را

ای نخل بند جان و تن دلها به حق پیوند زن

تا جنت المأوا کنی این دوزخ غم ناک را

آن گنج یاب کاروان کاود که تا در قعر کان

از خاک و خل ساز د عیان دردانه های پاک را

دائم درین دارالجنون جاری است سیل اشک و خون

بی داغ دل که دیده این، مام گریبان چاک را

هی می زند شیپور زن تا جنگ گردد تن به تن

خاموش ساز ای تهمتن این بانگ وحشت ناک را

طفلی است در وای لبن در غار تن با اهرمن

همّت طلب تا بشکند صف های این سفاک را